کــــــــــارو

آثار کــــــــــــارو

کــــــــــارو

آثار کــــــــــــارو

خاطرات گذشته


تا بدانند سرنوشتش را

درچه مایه

بر چه پایه باید نهاد

تصمیم گرفت خاطرات گذشته اش را بنگارد

و به خدمت سرنوشت سازانش بگمارد ...

عجبا ! دید که در کلبه نگون بختش

- حتی برای نمونه –

یک مداد هم ندارد !

از انبار یک تاجر لوازم التحریر

شبانه ، یک میلیون مداد به سرقت برد !

وتمامی یک میلیون مداد را تراشید ،

چرا که می خواست خاطرات گذشته را

بلاوقفه ، بنگارد...

چرا که نمیخواست خاطرات گذشته را

ناتمام ، بگذارد ...

غرق در دریای پرواز تفکراتی فاقد فرودگاه

با سرکشیدن جرعه شرابی از آه

آغاز بنوشتن کرد...

« خاطرات گذشته » اش در یک جمله پایان یافت :

وآن جمله این بود :

تمامی عمرم را ، تراشیدن مدادها به هدر دادند...

....وسرنوشت سازان

سرنوشت او را

- با مایه گرفتن از سرگذشت او-

بر پایه ( هــــدر) نهادند ...