کــــــــــارو

آثار کــــــــــــارو

کــــــــــارو

آثار کــــــــــــارو

آثار شب زفاف


من زاده ی شهوت شبی چرکینم
در مذهب عشق ، کافری بی دینم
آثار شب زفاف کامی است پلید
خونی که فسرده در دل خونینم

شیشه و سنگ


او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ
وقتی که فشردمش به آغوش تنگ
لرزید دلش ، شکست و نالید که : آخ
ای شیشه چه می کنی تو در بستر سنگ ؟

پریشانی


از بس کف دست بر جبین کوبیدم
تا بگذر ازس رم ، پریشانی من
نقش کف دست ! محو شد ، ریخت به هم
شد چین و شکن ، به روی پیشانی من